بازيگران : تام هنكس (سروان جان ميلر). ادوارد برنز (سرباز ريچارد رابين)، تام سايز مور (گروهبان مايكل هو آرث)، مت ديمون (سرباز جيمز رايان)، جرمي ديويس (سرجوخه تيموتي آپهام) ، جوواني رينيزي (سرباز ايروين ويد) ، وين ديزل (آدرين كاپاراتزو).
برخلاف فيلم "فهرست شيندلر" كه در آن يهوديان طعمه زدوبندهاي انگليسي - آلمان هستند فيلم "نجات سرباز رايان " فيلم دفاعيه مشترك آمريكا - صهيونيسم است. اكثر فيلم هايي كه هاليوود در زمينه جنگ جهاني دوم ساخته است با تاكيد بر به نقش اصطلاح نجات بخشي آمريكا شكل گرفته اند. در همه آن فيلم ها اين آمريكايي ها هستند كه اروپا و به نوعي جهان را از شر فاشيسم نجات مي دهند.
در فيلم نجات سرباز رايان بر اين جنبه از فيلم ماموريت ديگر يا به نوعي كاركرد ديگر هم افزوده شده است و آن اينكه نجات سرباز رايان يهودي فرزند چهارم خانواده ف كسي كه برادرانش در جبهه هاي ديگر كشته شده اند هم نمايان مي شود تا نشان دهد صهيونيسم در جنگ جهاني دوم و بعد از آن يك متحد استراتژيك با نام ايلات متحده آمريكا داشته است .
سرباز رايان در اين فيلم محل تلاقي هر دو كاركرد است كه هم آمريكايي است و هم يهودي . هم دولت آمريكا گروهي از زبده ترين افراد ارتش خود را براي بازگرداندن او بكار مي گيرد و هم خود سرباز جيمز رايان از آنچنان فداكاري و رشادت برخوردار است كه تا لحظه به هم رسيدن نيروهاي آمريكايي پياده شده در نورماندي فرانسه به پلي كه به پاريس ختم مي شود حاضر نيست همراه با گروه اعزامي به فرماندهي سروان ميلر به آمريكا برگردد.
جلوه هاي ويژه فيلم كه با نهايت خشونت به تصوير كشيده شده اند و در آن دست ها و پاها ي چتربازان و پياده نظام آمريكايي در نورماندي فرانسه با فرود خمپاره هاي آلماني ها از هم مي پاشد و بر زمين مي ريزد بكار رفته است. البته جلوه هاي خشن در فيلم كاركردي بسيار عميق دارند كه القا كننده اين فيلم هستند كه آمريكا بابت نجات اروپا از شر فاشيسم چنين هزينه هايي را متحمل شده است .
داستان فيلم با ورود جيمز رايان پير به گورستان "كولويل" در نورماندي آغاز مي شود . او قبر كاپيتان ميلر را پيدا مي كند ، شاكرانه برپاي گور مي افتد.
اسپيلبرگ از شيوه بازگشت به گذشته دوراستفاده مي كند و همراه با ذهن و خاطره جيمز رايان بيننده را به نورماندي فرانسه در 6 ژوئن 1944مي برد. خشونت جنگ را كه آلماني ها آغاز كننده و تحميل كننده اش هستند به شدت القا مي كند كه متقابلا ايجاد حق خشونت براي آمريكايي ها ضروري به نظر برسد. واحدهاي چترباز آمريكايي هنگام فرود و سپس در ساحل دريا كشتار مي شوند. تحقيقات بعدي نشان مي دهد چهار هزار نفر از واحدها كشته شده اند.
سرباز جيمز رايان بعد از ساعت ها بي هوشي در ميان اجساد به هوش آمده خود را به واحد مربوطه معرفي مي كند. فيلم به ستاد مشترك ارتش آمريكا باز مي گردد ؛ مادر سرباز جيمز رايان بعد از كشته شدن سه فرزند پسرش خواهان برگرداندن او است. بعد از مذاكرات رييس جمهوري و رييس ستاد مشترك ارتش به سروان ميلر دستور مي رسد كه از ستاد نيروهاي آمريكايي در فرانسه حركت كرده سرباز جيمز رايان را به آمريكا برگرداند.
گروه سروان ميلر از جبهه اي به جبهه اي ديگر مي روند . سرباز رايان هاي مختلف را پيدا مي كنند كه هيچكدام سرباز جيمز رايان نيستند. تركيب اوليه واحدها بعد از تحمل تلفات فرود در نورماندي به هم خورده و افراد در واحدهايي كه متعلق به آنها نيست حضور پيدا كرده اند. در بين سربازان آمريكايي دعا و طلب آمرزش به روشني ديده مي شود كه تاكيد بر خدا باوري آنهاست.
سرانجام خلبان هواپيمايي كه سرباز جيمزرايان نيز در آن بوده به سروان ميلر كمك مي كند تا براي پيدا كردن او مسير فرود را جستجو كند. دوربين زواياي جنگ (خرابي ها، آواره شدن مردم نورماندي، ،از هم گسيختگي واحدهاي آمريكايي) را در مسير پي گيري گروه سروان ميلر به تصوير مي كشد.
سرباز جيمز رايان را زماني مي يابند كه واحد آنها تنها واحدي است كه بايد پل ارتباطي به پاريس را محافظت كند و ورود ارتش آمريكا را تسهيل سازد. در مذاكرات بين سروان ميلر كه تا آن هنگام دو نفر از افراد خود را نيز از دست داده است با سرباز جيمز رايان و ابلاغ فرمان ستاد مشترك آمريكا و سفارش مادر ، سرباز رايان از برگشتن به آمريكا در آن شرايط خود داري مي كند.
فيلم به گورستان "گولويل" بر مي گردد كه جيمز رايان مسن در كنار همسر و فرزندش به گور كاپيتان ميلر اداي احترام مي كنند. جيمز رايان با چشمان اشكبار و با دغدغه خاطر از زنش مي پرسد: آيا زندگي درستي داشته است؟ او نيز تاييد مي كند و فيلم به پايان مي رسد.
نگاه ويژه اسپيلبرگ 1998 به وقايع 1944 حاصل آخرين رويكردهاي حكومت آمريكا از دهه نود تا امروز است.
تعلق مذهبي دادن به آمريكايي ها به زمينه هاي تبليغاتي مسيحيان صهيونيست در آمريكا بر مي گردد كه با اعلاميه ها و سخنراني هاي مكرر براي ارتش آمريكا علاوه بر به اصطلاح نجات بخشي ملت ها از حكومت هاي غير دموكراتيك ، در اين دهه عنوان مذهبي نيز به آن بخشيده اند . در همين روند بارها واژه جنگ صليبي از دهان جرج بوش پدر و پسر در سخنراني ها د رمورد مبازاره با مسلمانان به گوش رسيده است.
كشيش هاي پروتستان هزاره گرا نيز به كمك رامسفد ، بوش، ديگ چني و ... آمده اند كه بگويند سربازان مسيحي آمريكايي بايد در خاورميانه آن چنان بجنگند كه صلح واقعي با ظهور مسيح بدست آيد و مسيح هزار سال پادشاهي كند. كشيش هايي نظير "يت رابرسون" به شدت بر طبل جنگ در عراق و افغانستان مي كوبند.
بر اين مبناست كه نگاه اسپيلبرگ به فيلم سرباز رايان تفاوت هاي اساسي با ديگر فيلم هاي مربوط به جنگ جهاني دوم دارد.
"هاري ترومن" رييس جمهور وقت آمريكا يهودي بود و طبيعي است كه فرماني ويژه براي ستاد ارتش آمريكا صادر كند تا به هر قيمتي سرباز رايان يهودي را زنده به آمريكا برگردانند.
اين فيلم به جايگاه ويژه يهوديان در آمريكا تاكيد مي كند كه از رييس جمهور تا رئيس ستاد مشترك آمريكا آن همه دغدغه براي زنده ماندن سرباز رايان دارند.
"رومن پولانسكي" ديگر يهودي فيلمساز مطرح آمريكايي بعد از مشاركت و همكاري با اسپيلبرگ فيلم هاي معروف خود "پيانيست" و ... را ساخته است . يهوديان ديگر كه از اروپاي شرقي و مركزي آمده اند نظير كامينسكي و... در كنار او فعال هستند.
اسپيلبرگ علاوه بر همكاري باهاليوود در شركت فيلمسازي خود "آمبلين" با آرم كره و عنوان "دريم وركز" در دو دهه گذشته در بخش هاي مختلف سينمايي ، تلويزيوني ، انيميشن ، بازي هاي رايانه اي با گرد آوري مجرب ترين عناصر، توليدهاي بسياري داشته و اكنون در عالم فيلم سازي قطبي تايين كننده محسوب مي شود.
از سال 1978 اسپيلبرگ در مقام تهيه كننده توانست كارگردان ها، فيلمنامه نويس ها ، آهنگ سازان و ... قوي و متبحر را در اطراف خود گرد آورد. "زمه كيس" و" باب گيل " دو كارگرداني هستند كه از اوايل دهه هشتاد همكاري شان را با اسپيلبرگ آغاز كرده اند .
"زمه كيس" با ساختن فيلم هاي "ماشين زمان"، "بازگشت به آينده" ، "چه كسي براي راجر رابيت پاپوش دوخت" و "فارست گامپ" جايزه اسكار هم بدست آورد.
شركت هاي "آمبلين / دريم وركز" امروزه فيلم هاي متنوعي مي سازند: "مردان سياهپوش " ، "تكامل" ، "نقاب زرو" ، " آخرين روزها" -كه اسكار هم گرفته است-.
يكي از عوامل ورشكستگي فيلم هاي انيميشن شركت "والت ديسني" تنگ شدن بازار به وسيله فرآورده هاي "آمبلين / دريم وركز" اسپيلبرگ است.
فيلم هاي دايناسوري " دانياسور كوچولو"، " دره شگفت انگيز" ، " مورچه اي به نام زي"، "شرك" و ... رقبا را از ميدان بدر كرده است.
سريال هاي تلويزيوني اسپيلبرگ با همكاري زمه كيس، دانته، اسكورسيزي، هايمز ، دو ويتو، ايستوود و ريچارد ماتيسون مانند سريال هاي "مايه شگون" ، " قطار شبح" ، "اورژانس" ، "برادران همرزم" و ... موفقيت هاي بسياري براي آنان به ارمغان آورده است و بيشتر از موفقيت هاي تجاري آنچه حيات و تكامل اين فيلمساز و كمپاني اش را تضمين مي كند تامين اهداف صهيون است وگر نه چه بسيار فيلمسازان موفق و پرمخاطبي كه خلاف جهت آب حركت كردند و زير چرخ هاي ماشين فيلمسازي هاليوود له شدند .
نظر شما